سفارش تبلیغ
صبا ویژن

8 قانون آداب معاشرت که هر زنی باید بداند

رعایت کردن آداب معاشرت موضوعی است که همه افراد مخصوصاً زنان باید به آن توجه کنند و در زندگی روزمره به کار بگیرند. در ادامه 8 قانون آداب معاشرت را نوشته‌ایم، بنابراین همراه ما باشید.

1 – حس و حال شما نباید بر اخلاقتان تاثیر بگذارد

حتی اگر روز بسیار سختی را سپری کنید، باید این را در ذهن داشته باشید که بسیاری از افراد شاید متوجه این موضوع نباشند، پس هرگز نباید با اخلاق بد و زننده، باعث رنجش آن‌ها شوید. سعی کنید روی صورتتان لبخند داشته باشید و روزتان را با مثبت‌گرایی پیش ببرید. همین موضوع درباره افراد دیگری که روزانه با آن‌ها در تعامل هستید، صدق می‌کند. زیرا ممکن است آن‌ها روز سختی داشته باشند و بخاطر نیروی مثبت شما، روحیه و انگیزه خوبی بگیرند.

آداب معاشرت

2 – «تشکر» به صورت دست‌نویس

می‌توانید گاهی اوقات برای تشکر از فردی دیگر (مثلاً مادرتان) نوشته‌هایی تشکرآمیز تهیه کنید و آن را جایی قرار بدهید که آن فرد مشاهده کند. این تشکر می‌تواند بخاطر کمکی که به شما کرده‌اند باشد یا هر موضوعی که فکر می‌کنید لازم است بخاطرش تشکر کنید. این یکی از قوانین آداب معاشرت است.

تشکر کردن

3 – همواره مهربان و بخشنده باشید

این مورد در همه جنبه‌های زندگی شما تاثیرگذار است. این مهربانی را می‌توان در بخش‌های مختلف زندگی به کار گرفت. مهم‌ترین نکته این است که با دیگران طوری رفتار کنیم که دوست داریم با خودمان رفتار شود. نمی‌توان کسی را یافت که از مهربان و بخشنده بودن خودش، ناراحت یا پشیمان باشد.

مشاهده مقاله  ظاهر مناسب کاری داشته باشید

 

4 – تلفن همراه را کنار بگذارید

این قانون را باید بدون هیچ حرف و حدیثی پذیرفت اما معمولاً همه ما آن را فراموش می‌کنیم. اینکه با افرادی باشید که همواره در گوشی خود هستند، بازی می‌کنند یا وقتشان را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذارنند، بسیار ناخوشایند است. سعی کنید هنگامی که با دوستان، خانواده یا افراد دیگر همراه می‌شوید، گوشی را کنار گذاشته و با آن‌ها صحبت کنید. حتماً در حضور والدین یا افراد مسن‌تر، به این نکته توجه کنید که نسل گذشته نسبت به این موضوع حساس‌تر است و آن را نوعی بی‌احترامی تلقی می‌کند. پس در این موارد، گوشی خود را پنهان کنید!

 

5 – با ادب و نزاکت به رقابت بپردازید

حتماً لازم نیست که از روش‌های نامناسب برای اینکه به دیگران بفهمانید سربه‌سر شما نگذارند، استفاده کنید. در برابر هم‌اتاقی، همکار یا هر فرد دیگری که حس می‌کنید با شما رقابت دارد، ادب و نزاکت را رعایت کنید. می‌توانید به راحتی و با حفظ احترام به طرف مقابل بگویید که چه حسی درباره او و رفتارهایش دارید. در این رابطه بهتر است به یک سخن جالب از وینستون چرچیل اشاره کنییم. او گفته است:

«نزاکت، توانایی این است که به شخصی بگویید برود به جهنم! اما به شکلی که آن شخص واقعاً به چنین سفری فکر کند.»

آداب معاشرت

6 – پست بگذارید یا نه؟

این سوال یکی از مهم‌ترین سوالات جامعه امروزی است. در دنیای امروز، شبکه‌های اجتماعی به بخشی مهم از زندگی انسان‌ها تبدیل شده‌اند و باید آداب و مقرراتی را برای استفاده از آن در نظر گرفت. همیشه از خود بپرسید که آیا انتشار یک پست و محتوای آن برای شما مفید است یا در نهایت به ضررتان خواهد بود. اگر دوست ندارید یکی از اعضای خانواده پست شما را ببیند، به این موضوع توجه داشته باشید و پست را منتشر نکنید. علاوه بر این، همیشه سعی کنید که حریم شخصی را به روز نگه دارید و مواظب اطلاعاتی که در این فضا به اشتراک می‌گذارید، باشید.

مشاهده مقاله  6 سوالی که برای کشف مسیر زندگی باید از خودتان بپرسید (2)

 

7 – به اطرافیان توجه کنید

احترام به حقوق دیگران و توجه به آنان یکی از ضروری‌ترین قوانین معاشرت است که باید رعایت کنید. مثلاً نباید در مکان‌های عمومی با صدای بلند از تلفن استفاده کنید. دنیا مکان بهتری خواهد بود اگر مردم بیشتر به اطرافیان خود اهمیت بدهند و حقوق یکدیگر را رعایت کنند.

 

8 – اعتماد به نفس کلید همه چیز است

به یاد داشته باشید که شما خودتان هستید و هیچ کس قرار نیست ویژگی‌های منحصر به فرد شما را داشته باشد. شما در جهان یکتا هستید و لازم است خود را باور کنید. پس خودتان باشید و کارهایی که دوست ندارید را انجام ندهید زیرا مجبور نیستید. اعتماد به نفس‌تان را حفظ کنید و خود را به عنوان یک زن یا دختر جوان باور داشته باشید

 

برای خواندن مطالب بیشتر دانشگاه زندگی را دنبال کنید


6 سوالی که برای کشف مسیر زندگی باید از خودتان بپرسید (2)

در بخش قبلی در باب کشف مسیر زندگی گفتیم که گاهی مجبور می‌شویم سوالاتی را از خودمان بپرسیم که برای جواب دادن به آن‌ها مجبور هستیم خودمان را در دو راهی سختی قرار دهیم. دو راهی عجیبی که باعث می‌شود وجدانمان بیدار شود و بتوانیم با چشمی بازتر مسیر اصلی زندگیمان را برگزینیم.

در ادامه مطلب قبلی، آموزش دیگری در دانشگاه زندگی می‌خوانید که کمک می‌کند به وسیله رویارویی با پاره دیگری از سوالات، بهتر این مسیر را کشف کنید.

6 سوالی که برای کشف مسیر زندگی باید از خودتان بپرسید

برخی از این سوالات ممکن است برایتان عجیب باشد. مثل این سوال که دقیقا چه چیزی در هشت سالگیتان وجود داشته که شما را به گریه وادار کرده است؛ چون همان چیز می‌تواند اکنون هم شما را گریه بیندازد و باعث شود افسوس اکنون را بخورید. یا این که شکست‌های زندگیتان را همچون یک ساندویچ با دورچین تمام ناکامی‌هایی که تجربه کرده‌اید میل کنید!

 

کشف مسیر زندگی

در ادامه با سایر سوالاتی که در کشف مسیر زندگی به شما کمک خواهند کرد همراه وب سایت دانشگاه زندگی، سایت مسیر زندگی به انتخاب خودتان باشید!

چه چیزی خواب و خوراک را از شما سلب کرده است؟!

همه ما در طول عمر با موقعیت‌های مشابهی رو به رو می‌شویم که آن قدر سرمان شلوغ بوده که نتوانستیم حتی ناهار یا شام بخوریم و به وضعیت گرسنگی خود فکر کنیم! شاید هم خیلی از دانشمندان دنیا مثل نیوتون این وضعیت مشابه را در زندگی خود بیش‌تر از همه ما داشته‌اند و همین باعث شده تا دائما به آن‌ها برای صرف یک نوشیدنی یا غذا تذکر داده شود!

مشاهده مقاله  3 استراتژی مدیریت زمان در زندگی برای افزایش بهره‌وری

اما برای ما افرادی که از درجه هوشی معمولی‌تری برخوردار هستیم آن چیزی که مانع از غذا خوردن و دستشویی رفتن ما می‌شود مطالعه نیست؛ بلکه عاداتی مثل گوشی موبایل، بازی‌های اینترنتی و یا گشت و گذار بیهوده در خیابان‌ها است! مثلا اگر شما یک بازیکن حرفه‌ای بازی‌های ویدیویی بوده باشید این حس را به خوبی درک می‌کنید و در این زمینه با همه افرادی که اوقات زیادی از روز را برای بازی سپری می‌کنند همدردی خواهید کرد.

 

مسیر زندگی

اعتیاد یا عادت به بازی‌های کامپیوتری یا گوشی‌های موبایل و فضای مجازی یک موضوع پیچیده است. در این حالت فرد بیش‌ از این که با محیط بازی، داستان یا گرافیک آن علاقمند شده باشد مایل است تمام تلاش خود را کند تا در این زمینه از رقبا برتر باشد و بتواند جلوتر برود. اما به مرور زمان همه بازیکنان متوجه می‌شوند که می‌توانند بدون کامپیوتر و گوشی هم زندگی کنند و متوجه می شوند که با سرگرم کردن خود با این قبیل چیزها، به زمان خود خیانت کرده اند و زمان زیادی را از دست داده اند.

شاید این عادتی که بسیار هم زمانبر است برای شما چیزی متفاوت باشد. هر چه که باشد فرقی نمی‌کند. همه ما برای پیدا کردن مسیر زندگی نیاز داریم از آن چیزهای وقت‌گیر بیهوده‌ای که خواب و خوراکمان را از ما گرفته است دوری بجوییم!

چه طور می‌توانید خودتان را نگران‌تر کنید؟

پیش از این که بخواهید در انجام یک امر مهم خوب ظاهر شوید باید همان کار را یک بار با شکست انجام داده باشید تا بتوانید مسیر درست را خودتان تشخیص دهید. برای این که در یک کار شکست بخورید لازم است دلهره پیدا کنید و همین نگرانی شما را دستپاچه کند. اما افسوس که همه مردم سعی دارند خودشان را در انجام کارها کاملا آرام جلوه دهند و در آرامش کامل به سر ببرند مبادا نگرانی به خود راه داده باشند!

 

برای خواندن ادامه مطلب www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


9 استراتژی برای اینکه ترس های خودمان را به فرزندانمان منتقل نکنی

چگونه از این‌که فرزندان‌تان ترس های شما را به ارث ببرند جلوگیری می‌کنید؟

والدینی که ترس های مخصوص و مشخصی دارند و یا از نظر عامه، مستعدِ داشتنِ اضطراب فراگیر و یا اجتماعی هستند، همیشه نگرانند که مبادا این ترس‌ها را به کودکان خود منتقل کنند. خودِ من، برای مثال، هر زمان که انحصاراً به سوزن فکر می‌کنم، دچار اضطراب و وحشت می‌شوم، مثلاً آمپول پنی سیلین و یا یک تست خون هم شامل این ماجرا می‌شود. اضطراب من با من زده شده و عمری به قدمت من دارد، پس من عمیقاً نگران بودم که مبادا این ترس را به فرزندم نیز منتقل کنم.

من یا یکی از همکارانم، یعنی دکتر آلیس بویِز که کتاب‌های متعددی راجع به اضطراب و چگونگی رهایی از آن نوشته و تألیف کرده است صحبت کردم، که چگونه ترس‌های کاملاً شخصیِ خود را به فرزندمان منتقل نکنیم. حالا ترس شما می‌تواند از آب و شناکردن باشد، از عنکبوت‌ها باشد، یا از ورزش‌های متفاوت باشد، این از چند راه که می‌تواند به شما اطمینان دهد که چنین اتفاقی نخواهد افتاد.

ترس

تقلب‌هایی برای جلوگیری از انتقال ترس به فرزند:

  1. اگر شما دارای ترس یا فوبیای قدرتمندی هستید، پس اجازه بدهید که فرد بالغی دیگر به عنوان الگویِ جسور بودن و شجاعت برای کودک‌تان پا پیش بگذارد. برای مثال، خودِ دکتر آلیس اضطرابی مشخص نسبت به سگ‌ها و به صورت عامه، حیوانات دارد _ مخصوصاً از این‌که توسط آن‌ها گاز گرفته شود، اما همچنین چیزهای دیگری مثل عدم توانایی برای فرار کردن، یا این‌که وقتی به یک مهمانی می‌رود و صاحب خانه دارای حیوان خانگی است، تمام وسایل خانه پوشیده از موی بدن او هستند، و یا این‌که حتی توسط یک سگ لیس زده شود و یا یک گربه خودش را به پای او بمالد نیز می‌ترسد. آلیس این مسئله را به خوبی کنترل می‌کند، چگونه؟ بدین شکل که اجازه می‌دهد افراد بالغ دیگری از خانواده‌اش در این زمینه پا پیش گذاشته و به دخترش یاد بدهند که حیوانات ترس ندارند و با یاد گرفتنِ مهارت‌های کافی می‌توان با آن‌ها کنار آمد و یا حتی به راحتی در مجاورت‌شان زندگی کرد.
  2. به کلماتی که به کار می‌برید، دقت کنید. این کلمات می‌توانند خیلی‌خیلی مهم و اساسی باشند. اصولاً والدینی که دچار انواع اضطراب‌ها هستند، خودشان را در وضعیتی می‌یابند که مدام به فرزند خود می‌گویند: (مراقب خودت باش). این عبارت می‌تواند بعد از مدتی خاصیت خودش را از دست بدهد، از آن روی که به شدت تکرار شده و دیگر مزه‌اش از بین رفته است و کاربردی برای کودک ندارد. به جای آن، به کودکان‌تان بیاموزید که علاوه بر نشانه‌های خطر، به نشانه‌های امنیت نیز توجه کنند. به طور مثال:

نشان? امنیت: ممکن است کودک شما فردی خجالتی بوده، و نتواند وارد جمعی از کودکانی شود که آن‌ها را نمی‌شناسد و توانایی مشارکت در فعالیت‌های آنان را ندارد. موقعیتی که شما نیز به عنوان یک کودک بارها احساس کرده‌اید. ممکن است شما بگویید: (متوجه شدی که تمام بچه‌ها به تو لبخند می‌زنند؟ فکر می‌کنم امیدوارند که تو نیز به بازیِ آن‌ها بپیوندی.)

مشاهده مقاله  چگونه با والدین خود رفتار کنیم؟ احترام به والدین

ترس کودکان

به جای این‌که تمام مدت به علائم خطر توجه کنید، به طور مثال: (متوجه شدی که آن پل بسیار لغزنده به نظر می‌آید؟) چنین عباراتی را امتحان کرده و غیر مستقیم به نشانه‌های امنیت اشاره کنید: (متوجه شدی که این پل چه‌قدر ثابت و استوار به نظر می‌آید، بیا قبل از رد شدن از روی آن کمی رویش بایستیم و امتحانش کنیم.)

به کودک‌تان یاد بدهید که هرزمان با یک وضعیتِ برانگیزنده‌ی اضطراب مواجه شد، لازم است تا از مهارت‌های حل مسئله‌اش کمک بگیرد. این هم یک راه خیلی خوب برای این‌که ایده‌تان به ثمر بنشیند، منظورم ایده‌ی (مراقب خودت باش) است. این‌گونه است که کودک مشکلش را نه تنها بدون ترس حل خواهد کرد، بلکه دیگر ریسک کردن را در زندگی خویش از بین نمی‌برد، ریس کردن عملی است که در طیِ آن، کودکان کاوش کرده و مسائل مختلف را می‌آموزند.

انتقال ترس به کودک

  1. برای بچه‌های کوچک، سعی کنید که داستان‌های خودتان را برای زمان خوابش درست کنید، به طوری که این داستان‌ها شامل یک سری شخصیت خاص بوده، که می‌دانند در زمان ترس و یا ناراحتی باید چگونه از پسِ آن بربیایند. این داستان‌ها را کاملاً واضح شرح دهید و سعی کنید از تکرار آن‌ها یا مشابه‌سازی‌شان خودداری کنید، همچنین داستان‌هایی راجع به دیگر درس‌هایی از زندگی نیز تعریف کنید، مانند اهمیت دادن به دیگران و صبر. از مدرسه و یا کتابخانه بپرسید که آیا می‌توانند کتاب‌هایی را برای آموختن این مفاهیم به شما پیشنهاد کنند یا خیر.
  2. اجازه ندهید که نگرانی‌های شما به عنوان یک فرد بالغ و متأهل، گریبان‌گیر فرزندتان هم بشود. گاهی مواقع ما فکر می‌کنیم که کودک‌مان بالغ‌تر از چیزی است که ما می‌بینیم و قادر است تا بیشتر از ظرفیت حقیقی خود، اطلاعات و مشکلات را درک و مدیریت کند. بیایید این‌طور فرض کنیم که شما مشکل مالی دارید. کودک شما قادر نیست تا هیچ کمکی در قبال این موضوع به شما بکند، پس دائم به این فکر می‌کند که ممکن است خانه‌اش را از دست بدهد یا پدر و مادرش از هم جدا شوند. به عبارت دیگر، اجازه ندهید که دوشِ کودک شما با مصائب و مشکلاتی که متعلق به شما هستند و توانایی حلش را ندارد، سنگین شود. وقتی بزرگ‌تر شدند، به آن‌ها یاد بدهید که هرکس با توجه به نقش خود در جامعه و خانواده، مسئولیت‌هایی دارد، و یک سری تصمیمهایی هستند که فقط افراد بالغ می‌توانند بگیرند و نیازی نیست تا راجع به‌شان نگران باشند.
  3. استراتژی‌هایی را که برای خلاصی از ترس‌ها و اضطراب‌های‌تان به کار می‌گیرید را با صدای بلند به زبان بیاورید. امید است تا با این کار فرزند شما نیز همین کار را بکند. برای مثال: (راجع به سخنرانی‌ای که امروز در محل کارم دارم مضطرب هستم. می‌خواهم یک بار دیگر تمرین کنم تا مطمئن باشم که اشکالی پیش نخواهد آمد.) یا (وقتی به مطب دندان‌پزشکی می‌روم، به جای این‌که راجع به کارش یا ابزارآلاتِ پرسر و صدایش نگران باشم، باید به این فکر کنم که وقتی مطب را ترک می‌کنم چه‌قدر دندان‌ها و دهانم بهتر شده‌اند.)
  4. به کودکان‌تان کمک کنید که احساسات مختلف را بفهمند و برای هرکدام برچسب مناسبی کنار بگذارند. کودکی که مستعدِ اضطراب و استرس ایت می‌تواند این احساس را بسیار راحت، در مقایسه با احساساتی همچون عصبانیت و ناراحتی و گناه، تشخیص دهد. تحقیقات نشان می‌دهد که افرادی که قادر هستند تا یک به یک احساسات‌شان را نام ببرند و آن‌ها را از یکدیگر متمایز کنند، در سامان بخشیدن به آن‌ها نیز موفق‌تر هستند، که این مسئله برای کودکان نیز صدق می‌کند. فرزندتان را تشویق کنید که به شما احساسش را بگوید، مخصوصاً وقتی هیجانی می‌شود، استرس میگیرد و یا می‌ترسد و با دقت به گفته‌هایش گوش فرا دهید.
  5. صدای اخبار را زیاد نکنید. درک می‌کنم که شما ممکن است راجع به اتفاقات ناگواری که در مدرسه بیفتد _ مثل درگیری و نزاع _ و یا فرارِ فرزندتان از مدرسه نگران شوید. کودک شما ممکن است حرفی را از یک دوست در مدرسه شنیده باشد و یا در اخبار چنین چیزی را برای اولین بار دیده باشد. اگر فرزندتان در این باره سوالی از شما پرسید، سعی کنید که به بهترین نحو ممکن جواب دهید و به آن‌ها یادآوری کنید که از هیچ‌کاری برای محافظت از آن‌ها دریغ نخواهید کرد. کودکان‌تان را به اخبار گذرا محدود کنید؛ گوش‌دادنِ زیادی به اخبار، تنها می‌تواند ترس و اضطراب را افزایش دهد.
  6. به دنبال راه‌ حل‌هایی بگردید که براساس مدارکی موثق، موفق و درست عمل کرده‌اند. این راه حل‌ها می‌توانند به خود شما کمک کنند تا با ترس‌های‌تان کنار بیایید و به فرزندتان نیز بیاموزید. به طور مثال در مسئل? فوبیا از سوزن، بیمارستان اطفالی را می‌شناسم که چهار راه جدید برای کم‌کردن ترس از آمپول و مدیریت دردِ آن پیدا کرده‌اند. این تکنیک‌ها موفقیت‌آمیز بوده و در حال حاضر بر روی کودکان انجام می‌شود. اما به طور عام‌تر، باید بگویم که خوب است در مسائلی همچون رفتن به مطب دندان‌پزشک که یک اتفاق ترسناک جلوه می‌کند، شما می‌بایستی به دیدنِ دکترهایی بروید که خوش‌اخلاق بوده و رفتار خوبی با کودک دارند و ویزیتِ دکتر را به یک تجرب? جالب تبدیل کنید.
  7. با توجه به این نکته که ترس و اضطراب اصلاً چیزهای جالبی نیستند، هرچه بهتر ترس‌تان را درک کرده و سعی در مدیریتش داشته باشید، بهتر قادر خواهید بود تا مشکلات فرزندتان را نیز حل کنید، مثلاً اینکه چه وضعیت‌هایی را پراسترس تلقی می‌کنند، تا چه سطحی از استرس رنج می‌برند و یا اصلاً مستعدِ اضطراب و استرس هستند یا خیر.

برای خواندن مقالات روانشناسی با دانشگاه زندگی همراه شوید.


چرا افراد خجالتی در جمع حرف نمی زنند؟ 7 دلیل خجالتی بودن و کمروی

تابه‌حال با خود فکر کرده‌اید چرا خجالتی بودن یک فرد عضو تیم شما باعث می شود که  در تیم حرف نزند؟

معمولاً می‌بینم مدیران از افرادی که در تیمشان به‌اندازه دیگران صحبت و مشارکت نمی‌کنند گله گذار هستند. “او بیش‌ازحد ساکت است.” “آرزو دارم بیش از این‌ها صحبت کند.” “او به‌اندازه دیگران در بحث‌ها شرکت نمی‌کند.”

اما من گاهی اوقات با خودم فکر می‌کنم آیا مناسبات جمعی به این افراد اجازه صحبت می‌دهد یا خیر.

درواقع افراد کم خجالتی و کم رو، می‌توانند خلاقیت زیادی داشته باشند. آن‌ها معمولاً به خودشان زمان می‌دهند تا به‌طور کامل به همه جوانب مسائل فکر کنند و این برای تیم بسیار ارزشمند است. آن‌ها می‌توانند افراد را مدیریت کرده، کنترل امور را به دست گرفته و یک پروژه را به اتمام برسانند.

من به نمایندگی از همکاران خجالتی‌ام، باید بگویم که تیم شما باید صدای آن‌ها را بشنود.

اگر خجالتی بودن باعث شود افراد خجالتی در صحبت‌ها شرکت نکنند، احتمالاً هیچ‌وقت برخی از بهترین ایده‌ها کشف نمی‌شوند.

کمرویی و خجالتی بودن

در ادامه به 7 دلیل برای صحبت نکردن افراد خجالتی اشاره‌ شده است:

فرد دیگری در حال صحبت است

خجالتی بودن سبب می شود که اغلب افراد خجالتی صحبت افراد دیگر را قطع نکنند. آن‌ها ترجیح می‌دهند صبر کنند تا نوبتشان بشود. درصورتی‌که هیچ‌وقت نوبت آن‌ها نشود، به‌کل قید صحبت کردن را می‌زنند.

شما می‌خواهید افراد زود پاسخ دهند

باید به افراد خجالتی زمان بدهید تا سؤال را پردازش کنند. افراد خجالتی برای پیدا کردن کلمات مناسب احتیاج به زمان دارند. اگر برای پاسخ دادن افراد عجله داشته باشید، احتمالاً این افراد کمتر ایده‌های خود را مطرح می‌کنند. این مسئله برای جلسات بارش فکری، که شما به دنبال پاسخ‌های زیادی هستید نیز صادق است.

مشاهده مقاله  تاثیرات شبکه‌های اجتماعی بر جامعه و زندگی افراد

من معمولاً نظرات منفی زیادی از جانب افراد خجالتی و مدیران درباره پروسه و روند جلسات بارش فکری دریافت می‌کنم. در جلسات بارش فکری معمولاً باید نظرات به‌سرعت و به‌صورت آنی مطرح شوند. اما من فکر نمی‌کنم مشکل از جلسات بارش فکری باشد، بلکه به نظر من مشکل از نحوه برگزاری این جلسات است. پروسه و نحوه برگزاری این جلسه بسیار اهمیت دارد و باید حواستان جمع باشد که همه افراد نظر دهند.

خطاب به افراد خجالتی باید بگویم، خجالتی بودن ما و اینکه ما خجالتی هستیم دلیل نمی‌شود که از همه فضاهایی که در آن‌ها احساس ناراحتی می‌کنیم فرار کنیم. هیچ‌کس چنین کاری نمی‌کند. ما فقط باید خود را وفق دهیم و مدیران باید بهتر بتوانند افراد و اعضا را هدایت کنند. این دقیقه نکته مهم این پست است.

معمولاً بیشتر افرادی که در اتاق هستند برونگرا می‌باشند. اگر تعدادی از افراد “متکلم” باشند، یک فرد خجالتی معمولاً ترجیح می‌دهد بگذارد دیگران صحبت کنند. مجدداً تکرار می‌کنم، آن‌ها دوست ندارند صحبت کسی را قطع کنند. اگر افراد خجالتی در یک گروه بیش‌ازحد زیاد باشد، آن گروه معمولاً در حالت سکوت به سر خواهد برد. شما گاهی اوقات می‌توانید این مشکل را با شکستن گروه‌های بزرگ به کوچک‌تر حل کنید.

خجالتی بودن در جمع

صندلی که برای نشستن آن‌ها در نظر گرفته‌اید ناراحت است

اگر افراد خجالتی را در ردیف جلو یا وسط یک اتاق شلوغ بنشانید، صحبت نخواهند کرد. این افراد اگر فکر کنند در مرکز توجه هستند، اصلاً حاضر نمی‌شوند ایده‌های خود را مطرح کنند. چینش اتاق برای همه افراد تیم مسئله مهمی است، اما این مسئله برای افراد خجالتی اهمیت خاصی دارد. به آن‌ها فضای کافی بدهید، در صورت امکان صندلی آن‌ها را در گوشه قرار دهید، اما حتی‌المقدور صندلی‌ها را از قبل برای کسی تعیین نکنید. بهتر است اجبار در کار نباشد. بگذارید خودشان انتخاب کنند.

مشاهده مقاله  چگونه از ختم‌شدن تنهایی به افسردگی جلوگیری کنیم؟ خودتنفرگرایی چیست؟

آن‌ها اصلاً چیزی برای گفتن ندارند

مسئله می‌تواند به همین سادگی باشد. شاید اصلاً موضوع موردبحث، موضوع موردعلاقه آن‌ها نیست. افراد خجالتی کمتر از افراد برون‌گرا درباره موضوعاتی که به آن‌ها اشراف ندارند صحبت می‌کنند. کلمات آن‌ها معمولاً به تفکراتی بستگی دارد که در طولانی‌مدت داشته‌اند. بنابراین اگر موضوعی جدید باشد، احتمالاً هنوز نیاز دارند به‌تنهایی درباره آن فکر کنند.

مکالمه به‌جایی نمی‌رسد

افراد خجالتی معمولاً طرفدار مکالمات کوتاه یا صحبت‌های بی‌ارزش نیستند. اگر در ابتدای جلسه درباره چیزهایی صحبت شود که ازنظر آن‌ها ارزشی ندارند، احتمالاً شور و اشتیاق خود را از دست خواهند داد. هرچه بیشتر به دستور جلسه پایبند باشید، بیشتر احتمال دارد با شما همکاری کنند.

شما بدون آگاهی قبلی، از آن‌ها می‌خواهید صحبت کنند

افراد خجالتی معمولاً علاقه‌ای به ارائه دادن ندارند. (“ندارند” از عمد بزرگ نوشته شده است.) اشتباه رایج این است که افراد خجالتی همیشه ساکت هستند. درست نیست. مسئله هم این نیست که آن‌ها چیزی برای گفتن ندارند. آن‌ها فقط می‌خواهند پیش از آنکه ایده‌های خود را به اشتراک بگذارند، آمادگی لازم را داشته باشند. این افراد هرچه از قبل بیشتر آماده باشند، بهتر است. حتی می‌توانید بگویید: “تریسی، من چند دقیقه دیگر نظر تو را درباره این موضوع خواهم پرسید” و بعد مجدداً به سراغشان بروید. در این صورت پاسخ‌های بهتری را خواهید شنید.

البته، همه این‌ها به این معناست که شما باید تیمی که می‌خواهید هدایت کنید را بشناسید. کدام افراد در تیم شما خجالتی هستند؟ و این افراد چقدر خجالتی هستند؟ برای آنکه صحبت کنند نیاز به چه شرایطی دارند؟ پاسخ به این سؤالات نیاز به زمان و تمرین و درک این موضوع دارد که تمامی افراد در تیم شما یکسان نیستند.

 

برای خواندن ادامه مطلب www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


آیا بیش از حد فرزندتان را به خود وابسته کردهاید؟ وابستگی کودکان

فرزند شما لباس‌های کثیفش را در خانه می‌اندازد و اهمیتی به آن‌ها نمی‌دهد. شما هم به جای اینکه با او دعوا کنید که لباس‌ها را جمع کند، خودتان این کار را انجام می‌دهید. این کار آسان‌تر است، نه؟

دختر شما مشغول حل کردن تکالیف علمی بوده اما نمی‌تواند آن‌ها تکمیل کند، چونکه برایش دشوار و حوصله‌سربر است و به جای انجام آن، ترجیح می‌دهد استراحت کند. بنابراین شما تکالیفش را انجام می‌دهید، زبرا نمی‌خواهید او با شکست مواجه شود.

همه ما در مواقعی، بیش از آنچه لازم است در روابط سعی و تلاش می‌کنیم، مخصوصاً اگر مربوط به فرزندمان باشد. معمولاً این کارها را انجام می‌دهیم بدون اینکه حتی متوجه شویم. فرض کنید که کودک شما می‌داند چطور بند کفش‌هایش را ببندد، اما خودتان این کار را انجام می‎دهید چونکه برای شما آسان‌تر است و البته به یک عادت تبدیل شده است. یا اینکه فرزند 13 ساله‌ شما، تکالیفش را یادش می‌رود و مجبور هستید به مدرسه بروید و تکالیف را به او بدهید. هنگامی که در چنین نقشی (انجام کارهایی فراتر از وظایف) گیر می‌افتید، ممکن است رهایی از آن برایتان سخت باشد و افرادی که در اطراف شما هستند نیز احتمالاً از این کار خوششان می‌آید و دوست ندارند آن را متوقف کنید!

گیر افتادن در این نقش، بسیار ساده است چونکه شما حس می‌کنید به حضورتان نیاز دارند و بدون شما، هیچ کاری به سرانجام نمی‌رسد. حس می‌کنید دیگران وابسته به شما هستند و از کاری که انجام می‌دهید؛ تحت تاثیر قرار می‌گیرند. اما باید متوجه شوید که این موضوع، یک خواسته‌ی ساده برای مفید بودن یا عادتی برای غلبه کردن نیست.

به این شکل به آن بنگرید: اگر همواره روی دیگران تمرکز کنید، پس تمرکزتان از روی خودتان برداشته می‌شود. فرزند شما نیز یاد گرفته کارها را کمتر از وظایفش انجام دهد و به شما وابسته باشد. در واقع او راهی پیدا کرده تا از این طریق، استرس خودش را کاهش دهد. چنین موضوعی در خانواده، وقتی که به طور مداوم تکرار شود، مشکل‌آفرین خواهد بود.

به عنوان مثال، فرض کنید فرض 23 ساله شما همه روز را مشغول خوابیدن و همه شب را مشغول گشت و گذار و میهمانی گرفتن است و دنبال کار نمی‌رود. اما شما همچنان اجازه می‌دهید همراهتان زندگی کند و تمام مخارجش را بر عهده می‌گیرید. شما منتظر هستید که خودش بالاخره دست به کار شود و به فکری به حال زندگی‌اش کند و شاید هم از دعوا و سرزنش کردن او خسته شده‌اید. سوالی که باید از خود بپرسید این است: «این کار برای من بهتر است یا فرزندم؟» آیا شما قصد دارید فرزندتان کاملاً وابسته به شما و فردی بی‌فایده برای جامعه باشد؟ باید بدانید که این خیانت در حق فرزند شماست.

مشاهده مقاله  ازدواج با زن شاغل بهتر است یا زن خانه دار؟ خانه‌ دار بودن یا شاغل بودن زنان

اگر فرزند شما دارای اختلال یادگیری و مشکلات رفتاری باشد، دلایل بیشتری برای انجام کارهای آنان پیدا می‌کنید. حتی فکر می‎‌کنید که توجه بیش از حد به آن‌ها طبیعی است اما باید توجه کنید که چنین کاری، در بلندمدت هیچ سودی برای فرزندتان نخواهد داشت. روزی فرا می‌رسد که کودک شما باید وارد دنیا شود و به عنوان یک بزرگسال فعالیت کند. البته اینکه اختلال و مشکلات آنان را درک کنید و هنگامی که نیاز داشتند به کمکشان بروید، قابل تحسین است اما اجازه ندهید که استرس ناشی از شرایط، بر شما غلبه کند و باعث شود هر کاری برایشان انجام دهید.

وابستگی کودکان

چنین والدینی، فرزندانی را پرورش می‌دهند که ناتوان هستند و همیشه باید به آنان کمک کرد. زیرا همیشه شخصی وجود داشته که کارهایشان را انجام دهد. این افراد معمولاً از پذیرش مسئولیت غافل می‌شوند و قادر نیستند احساسات نامناسب خودشان را کنترل کنند. این تعریف وابستگی کودکان است. هدف خاصی ندارند، بسیار بیمار می‌شوند و حتی ممکن است به اعتیاد روی بیاورند. علاوه بر این، همیشه برای تصمیم‌ گرفتن به نظرات دیگران یا راهنمایی و کمک نیازمند هستند. وقتی هم که بزرگ‌تر می‌شوند، به دنبال یک شریک زندگی هستند که بتواند نیازهایشان را برآورده کند و مانند والدین، وظیفه نگه‌داری آنان را بر عهده بگیرد.

همچنین سر کار حاضر شدن و حفظ آن برایشان دشوار است، زیرا همیشه دنبال راهی برای انجام کارها توسط دیگران هستند. برای بسیاری از افرادی که به این شیوه بزرگ شده‌اند، دنیا مکان ترسناکی است. آن‌ها سعی می‌کنند به جای جستجوی دنیای بیرون، در خانه و در کنار پدر و مادرشان بمانند.

آیا کارهایی بیش از حد انجام می‎دهید؟

اگر بیش از حدی که نیاز است، برای آسایش فرزند خود تلاش می‌کنید، احتمالاً در آینده ناامید و خسته خواهید شد. باید کاری را انجام دهید که هم برای خودتان و هم برای دیگران بهتر باشد و وابستگی کودکان را به همراه نداشته باشد نه اینکه سعی کنید او را از مواجه شدن با مشکلات زندگی دور نگه دارید. مشکل دیگر این است که وقتی برای خودتان باقی نمی‌ماند و نمی‌توانید ضعف‌ها و آسیب‌پذیر بودن‌تان را به اشتراک بگذارید. به همین دلیل، اطرافیان همیشه فکر می‌کنند که باید به شما تکیه کنند.

این موضوع مثل چرخه‌ای تمام نشدنی است که برای هر دو طرف، مشکل به وجود می‌آورد. شما احتمالاً احساس می‌کنید بیش از آنچه نیاز است، نسبت به فرزندتان مسئولیت دارید به طوریکه بخش‌های مختلف زندگی او را تحت کنترل می‌گیرید. بدین ترتیب فرزند شما یک فرد وابسته خواهد بود و برای هر کاری، منتظر شما می‌ماند. شما هم به عنوان پدر یا مادر فکر می‌کنید: «او به من نیاز دارد و اجازه نمی‌دهم در مشکلات غرق شود.»

مشاهده مقاله  تاثیرات بازی ویدیویی بر مغز کودک و راهکارهای کنترل آن

آیا وارد مرزهای یکدیگر شده‌اید؟

در رابطه بین والدین و فرزندان، داشتن  محدوده و مرزبندی بسیار مهم تلقی می‌شود. یعنی اینکه نباید اجازه دهید فرزند از خط‌ مرزبندی عبور کند و از طرفی شما هم نباید وارد مرزهای او شوید. چرا والدین سعی می‌کنند وارد فضای خصوصی فرزندانشان شوند؟ دلیلش معمولاً این است که دوست دارند به این شیوه، خود را آرام کنند، نه به این خاطر که بهترین کار برای فرزندان همین است. یکی از روش‌هایی که برخی والدین برای عبور از مرز فرزندان به کار می‌گیرند، این است که طوری رفتار می‌کنند انگار فرزند هیچ چیز نمی‌داند و باید نظر آن‌ها را در مسائل مختلف، بپذیرد. این والدین، مایل به این تفکر هستند که فرزندشان بدون آن‌ها، قادر به موفق شدن نیست.

 

برای خواندن همه مقالات اینجا را کلیک کنید